در آستانهي تابستان هستيم. اگر گذرتان افتاد به استان گيلان يا همان دور و بر هستيد، حتماً از تنها گياه ملي ايران ديدن كنيد. اعلام كردهاند كه سوسن چلچراغ، كميابترين گياه سرزمينمان اين روزها به گل نشسته است. يادتان باشد خاصيت اين گياه چنين است كه بازديد از آن اندكي از غم دل ميكاهد.
چند سطر آغازين سرمقالهي مجلهي تابستان سال گذشته را تحت عنوان يكي داستان است پُر آب چشم، به سوسن چلچراغ اختصاص داده بودم. اميد داشتم كه امسال بتوانم از نزديك آن را ببينم، اما نشد. اگر قسمت شما شد، از طرف من هم تماشا كنيد. به قول عارف «اي بلبلان چون در اين چمن وقت گل رسد، از ما نيز ياد آريد».
اين هم آن چند سطر:
«تابستان وقتي پاي به كشورمان ميگذارد كه در نقطهاي از قلب سرزمين پهناورمان ايران، گلهاي سرنگون، مهتابي و شبتابِ كميابترين گياه زمين شكوفا ميشوند. پس بيمناسبت نيست كه سخن اين تابستان را در شرحي از اين گياه علفيِ پايا آغاز كنيم كه گروهي نگران، نگين گرانبهاي طبيعت سرزمينمان ميخوانندش و در هراس از ناياب شدناشاند.
اين نگين گرانبهاي تنوع زيستي سرزمينمان كه «سوسن چلچراغ (Lilium ledebourii)» نام دارد، در سال 1354در نزديكي روستاي داماش از توابع عمارلو از شهرستان رودبار شناسايي شد، در زمرهي آثار ملی محیط زیست کشورمان به ثبت رسید و در زيستگاه خود تحت حفاظت قرار گرفت. براي داشتن تصوري از ارزش و اهميت اين گياه، كافي است اندكي بينديشيم كه اين گوهر كمياب به تعداد معدود فقط در همين نقطه از كرهي زمين ميرويد و به دشواري تكثير ميشود.
البته، در اين جا قصد نداريم به معرفي و ويژگيهاي سوسن چلچراغ بپردازيم، بلكه غرض بيشتر ذكر مثالي از ذخاير زيستي و ايجاد بهانهاي براي مرور تنوع زيستي كشورمان و نيز با ارائهي پيشنهادي اشاره به فوريت حفاظت از آن است»…